همه چی درباره ی همه چی

عناوین یادداشت‌ها

  • زنگ تفریح پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 17:42
    من هروقت حس درس خوندن بهم دست میده،5 دقیقه دراز می کشم برطرف میشه از اول ابتدایی تا آخرین روز دبیرستان ، همه معلمها و ناظم ها: " کلاس شما بدترین کلاسیه که تا حالا داشتم انواع عقیده در تولید : امریکایی : هم خوب کار کنه هم با دوام باشه انگلیسی : جنسش خوب باشی و مشتری راضی باشه ایرانی : تا وقتی مشتری میخره سالم باشه...
  • مرد از دیدگاه علم شیمی پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 17:23
    مرد از دیدگاه علم شیمی (طنز) این عنصر اکثرا در طبیعت به صورت آزاد و علاف یافت میشود! ارزان بودن این عنصر به درصد فراوانی زیاد آن برمیگردد.این عنصر گاهی به صورت یک ترکیب با ماده ای چون سولفید حسادت و سولفات روی (از نوع سنگ پای یافت شده در معادن قزوین) در خیابان یافت می گردد.این عنصر به علت واکنش پذیری زیاد همواره باید...
  • تست فضولی پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 17:10
    این تست شامل 10 سوال کوتاه می باشد لطفآ سوالات را بدقت بخوانید و امتیاز هر پاسخ را یاداشت کنید - در حال عبور از جلوی منزل یکی از همسایگان که معمولاً صدایی از خانه آنها شنیده نمی شود، متوجه مشاجره پدر و مادر با یکی از بچه ها می شوید. به نظر شما این موضوع آنقدر جالب هست که بایستید و به دعوای آنها گوش دهید؟ - وقت من...
  • سوژه های داغ پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 16:51
  • ما کجای دنیا هستیم پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 16:37
    چند لحظه منتظر بمانید ( هیچکاری نکنید) ببینید چه می شود
  • بهترین کاریکاتور ها با بیشترین مضمون پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 16:33
    Environment : Poverty : Humanity (Modern) : Terrorism (That is the flag of peace) : LOC Problem : (Drawing lines, trapping free birds) Leader: Suicide Scenario : -------------------------------------------------------------- کاریکاتورهای وطنی درباره شهر نشینی
  • داستانک پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 15:16
    جراح و تعمیرکار روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد! تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت: من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم! در حقیقت من آن را زنده می کنم! حال چطور درآمد... سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟! جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر...
  • داستان زیبا۶ پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 15:03
    چهار شمع به آهستگی می‌سوختند، در آن محیط آرام صدای صحبت آنها به گوش می‌رسید. شمع اول گفت: "من صلح و آرامش هستم، هیچ کسی نمی‌تواند شعله مرا روشن نگه دارد من باور دارم که به زودی می‌میرم......." سپس شعله صلح و آرامش ضعیف شد تا به کلی خاموش شد. شمع دوم گفت: "من ایمان و اعتقاد هستم، ولی برای بیشتر آدمها...
  • داستان زیبا۵ پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 15:02
    " جان بلانکارد " از روی نیمکت برخاست لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد. او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناخت دختری با یک گل سرخ. از سیزده ماه پیش دلبستگی‌اش به او آغاز شده بود. از یک کتابخانه...
  • داستان زیبا۴ پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 15:01
    آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک بچه قورباغه و یک کرم همدیگر را دیدند . آن ها توی چشم های ریز هم نگاه کردند...... و عاشق هم شدند. کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد، و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم. بچه قورباغه گفت: "من عاشق سرتا پای تو هستم". کرم گفت: "من هم عاشق سرتا پای تو هستم. قول بده...
  • داستان زیبا۳ پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 15:00
    پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه‌های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: "خانم، می‌توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن‌های حیاط خانه تان را به من بسپارید"؟ زن پاسخ داد: "کسی هست که...
  • داستان زیبا۲ پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 14:59
    همین چند روز پیش، «یولیا واسیلی ‌‌‌‌اِونا » پرستار بچه‌‌‌هایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم . به او گفتم: "بنشینید «یولیا واسیلی ‌‌‌‌‌اِونا»! می‌‌‌‌دانم که دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان نمی‌‌‌آورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی سی‌‌‌روبل به شما بدهم این طور نیست؟...
  • داستان زیبا پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 14:57
    کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت . همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد . وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست...
  • پاشو دیگه پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 14:48
  • حیوانات پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 14:41
  • دعوا چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 22:49
  • بازی استقلال و پیروزی چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 22:48
  • خطای دید چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 16:25
  • پیروزی یا استقلال چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 15:54
  • در آینده می بینیم چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 15:49
  • تست روانشناسی چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 15:23
    اگه تو خیالت درحال قدم زدن تو جنگل باشی چه وقتی رو تصور میکنی -۱صبح زود ۲ -عصر ۳-شب جواب: ۱:تو زندگیت هدف داری و برای رسیدن بهش تلاش میکنی ۲: هدف داری اما تنبلی ۳:هدف خاصی تو زندگیت نداری . اگه قرار باشه واسه یکی هدیه کفش بخری اون شخص کیه جواب:کسی که تو دنیا بیشتر از همه بهش اهمیت میدی * * * * * * * * * * * * * * * *...
  • اس ام اس فلسفی و مفهومی زیبا سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 22:52
    اس ام اس فلسفی و مفهومی زیبا امواج زندگی را بپذیر ، حتی اگر گاهی تورا به عمق دریا ببرند. آن ماهی آسوده که همیشه بر سطح آبها میبینی مرده است. +++++++++++++++++ مراقب باشین ! بعضی ها در حالیکه هندوانه زیر بغلت می ذارن، پوست موز هم زیر پات می اندازن +++++++++++++++++ ایستادگی کن تا روشن بمانی شمع های افتاده خاموش می شوند...
  • نظریه ی دانشمندان سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 22:45
  • عشق در آخرین لحظات سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 22:40
  • آرایش آسان سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 22:37
  • زن ذلیلی تا چه حد سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 22:31